دیگرتمام شد.....همه چیزتمام شد....
دیگران دختردیروز نیستم..
دیگرنخواهم خندید... گریه هم نخواهم کرد....دیگرهنگام رفتن بیرون ازخانه به
خودم نمی رسم... 
پس کجاست ان
دختردیروزی..
چرادیگربرایش فرقی ندارد کسی کنارش باشد یانه...
 دلیلش رامیدانم.داستان زندگی ان
دختر را میدانم..
ازکجا شروع کنم ؟؟؟ازچه روزی بگویم؟؟؟
فقط میدانم روزی پسرکی درزندگی اش بوده
در قلیش بوده..اما...چراپسرک رفت ؟؟؟چرا...؟؟؟چرا..؟؟؟؟دیگرنمی خندم......

نظرات شما عزیزان:

zahran.g.t

ساعت22:21---7 آذر 1392

[وب سایت]

cha6m

zahran.g.t

ساعت20:07---7 آذر 1392

[وب سایت]

والا 24 ساعته کلوبی
پاسخ:ta cheshmet bezane birooooooooooon

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: